فاطمه سعیدیان؛ مسعود نقاش زاده
چکیده
تراژدی، یکی از مهمترین گونههای نمایشی است که به بیان جدیترین و مهمترین مسائل بشری میپردازد. در تراژدی انسان با همه توان و مقاومتش در مقابل قدرتهایی شگرف قرار میگیرد که او را به سمت سرنوشتی مبهم سوق میدهند و در ازای رنجی که بر انسان تحمیل میکنند؛ شناخت و آگاهی ارزانی میدارند. نمایشهای تراژیک با بازنمایی ...
بیشتر
تراژدی، یکی از مهمترین گونههای نمایشی است که به بیان جدیترین و مهمترین مسائل بشری میپردازد. در تراژدی انسان با همه توان و مقاومتش در مقابل قدرتهایی شگرف قرار میگیرد که او را به سمت سرنوشتی مبهم سوق میدهند و در ازای رنجی که بر انسان تحمیل میکنند؛ شناخت و آگاهی ارزانی میدارند. نمایشهای تراژیک با بازنمایی سرنوشتهای فاجعهبار زمینه را برای پالایش روحی مخاطب و پندآموزی او فراهم میکنند. این قابلیت تراژدی ما را بر آن میدارد تا در مورد نمایشیسازی روایتهای دینی سوگانجام که هدفشان تعلیم و تزکیه است، در قالب تراژدی فکر کنیم. روایتهای دینی، بخشی از گنجینه ادبی و فرهنگی ما هستند. این روایتها شامل قصههای قرآنی، داستانهای مذهبی و تاریخ انبیا و اولیاست. پژوهش حاضر به شناسایی ظرفیتهای ژانر تراژدی برای نمایشیسازی روایتهای دینی سوگانجام پرداخته است و نتایج نشان میدهد که ژانر تراژدی با همه مؤلفههای خود چون کنش قهرمان برای کشف حقیقت که منجر به پالایش روحی میشود- هامارتیا (به معنای شیفتگی مهلک و نه به معنای ارسطویی مرسوم آن)، کاتارسیس و بازشناخت- بستر خوبی را برای نمایشیسازی روایتهای دینی سوگانجام چون حادثه عاشورا فراهم میآورد.
محمدرضا حسنایی؛ سعیده سادات موسوی
چکیده
از اوایل قرن بیستم داستانهای تصویری بهعنوان ابزار قدرتمندی برای شکلدهی به مفهوم ملیت و همسوسازی آرا و افکار مردم ژاپن بهکار گرفته شدهاند. این آثار با بهرهگیری از روشهای هوشمندانه در نحوه روایاتشان و نیز قدرتی که در تحریک احساسات و بهجنبش درآوردن قشرهای مختلف مردم داشتند، بهسرعت به ابزار مهمی برای ترویج و تبلیغ ...
بیشتر
از اوایل قرن بیستم داستانهای تصویری بهعنوان ابزار قدرتمندی برای شکلدهی به مفهوم ملیت و همسوسازی آرا و افکار مردم ژاپن بهکار گرفته شدهاند. این آثار با بهرهگیری از روشهای هوشمندانه در نحوه روایاتشان و نیز قدرتی که در تحریک احساسات و بهجنبش درآوردن قشرهای مختلف مردم داشتند، بهسرعت به ابزار مهمی برای ترویج و تبلیغ آرمانهای حکومتی و ملی تبدیل شدند؛ بهویژه در طی جنگ جهانی دوم، داستانهای مصور و انیمیشن برای ترغیب جوانان به شرکت در جنگ، تقویت روحیه عمومی، موجه نشان دادن اعمال ارتش ژاپن در چین و کره، و حتی خبررسانی غیرواقعی در مورد وضعیت جنگ بهکار گرفته شدند. در سالهای پس از جنگ نیز داستانهای مصور (مانگا) و انیمیشن تجاری ژاپن که با نام انیمه شناخته میشود، بهعنوان قدرتمندترین ابزار در تسکین زخمهای حاصل از شکست و فجایع ناشی از بمباران اتمی عمل کردند. پژوهش حاضر با مطالعه تاریخی روند ظهور و رشد این دو رسانه، قدرت احتمالی و ابعاد نفوذ این رسانههای تصویری-داستانی را در جامعه ژاپن ارزیابی کرده و در ادامه با مطالعهای تطبیقی، به سنجش جایگاه انیمیشنهای ایرانی در شکلدادن به مفهوم هویت ملی در ایران پرداخته است.
احمد ضابطی جهرمی؛ محمد سوران قانعی فرد
چکیده
فیلم مستند توضیحی، در دهه 1930 از میان جنبش مستندسازی گریرسون سر برآورد و با استفاده از گفتار تفسیری «صدای خداگونه»، در خدمت اهداف آموزشی و تبلیغی قرار گرفت. این شیوه از مستندسازی در قالبی بلاغی و استدلالی، مخاطب خود را اغلب با استفاده از صدای یک راوی مورد خطاب قرار میدهد. مستند توضیحی با توجه به تحولات فنی و زیباشناختی و گسترش ...
بیشتر
فیلم مستند توضیحی، در دهه 1930 از میان جنبش مستندسازی گریرسون سر برآورد و با استفاده از گفتار تفسیری «صدای خداگونه»، در خدمت اهداف آموزشی و تبلیغی قرار گرفت. این شیوه از مستندسازی در قالبی بلاغی و استدلالی، مخاطب خود را اغلب با استفاده از صدای یک راوی مورد خطاب قرار میدهد. مستند توضیحی با توجه به تحولات فنی و زیباشناختی و گسترش رسانه تلویزیون، در اواخر دهه 1950 بهعنوان شیوهای پرکاربرد و جدی در مستندسازی تلویزیونی تا به امروز بهکار گرفته شده است. در ایران به دلیل شناخت ناکافی اکثر تهیهکنندگان و کارگردانان سینما و تلویزیون از قابلیتها و نیز تحولات اخیر این شیوه، اغلب آنها با نگاهی کلیشهای و تقلیدوار به تولید این نوع مستند پرداختهاند، بدون اینکه ویژگیهای ساختاری آن را از جنبههای زیباییشناسی، عمیقاً بشناسند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ساختار "فیلم مستند توضیحی" و نیز چگونگی استفاده از آن در مستندسازی تلویزیونی است. این پژوهش با روش کتابخانهای- اسنادی و با هدف شناختِ ویژگیهای پژوهشی، ساختاری، زیباییشناسی و قابلیتهای محتوایی مستند توضیحی و چگونگی بهکارگیری آنها در تولید این نوع فیلم مستند، انجام گرفته است
سیمین زمانی؛ نرگس نیکخواه قمصری؛ حسین بصیریان جهرمی
چکیده
پژوهش حاضر به مطالعه نشانهشناسانه جنسیت در یکی از آثار مهم سینمایی داریوش مهرجویی پرداخته است. از آنجاکه یکی از مباحث مهم در متون رسانهای و آثار سینمایی، ترکیب جنسیت و مباحث پیرامون زنان از سوی سینماگران مؤلف است، مطالعه جنسیت در سینما بهمنزله پدیدهای اجتماعی-فرهنگی میتواند راهگشای پژوهشگران علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به مطالعه نشانهشناسانه جنسیت در یکی از آثار مهم سینمایی داریوش مهرجویی پرداخته است. از آنجاکه یکی از مباحث مهم در متون رسانهای و آثار سینمایی، ترکیب جنسیت و مباحث پیرامون زنان از سوی سینماگران مؤلف است، مطالعه جنسیت در سینما بهمنزله پدیدهای اجتماعی-فرهنگی میتواند راهگشای پژوهشگران علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی باشد. براین اساس، پژوهش حاضر که در سنت مطالعات فرهنگی در حوزه مطالعات ارتباطات، انتقادی و شناخت واقعی فرهنگ قرار میگیرد، در پی پاسخ به این پرسش است که، داریوش مهرجویی جنسیت و به تبع آن دوگانه زنانه و مردانه را در فیلم بانو چگونه بازنمایی کرده است؟ از آنجا که هدف این مقاله، آشکار کردن لایههای رمزگذاریشده از معناست که در ساختار رسانهای سینما و در قالب متون سینمایی روایت میشود، بنابراین روش انجام آن، تحلیل نشانهشناختی است. از سوی دیگر به دلیل آنکه آثار سینمایی از طریق بازنمایی ارزشهای حاکم به تولید ایدئولوژی و معنا میپردازد، رمزگشایی بازنمایی جنسیت در سینما، نیازمند تحلیل نشانهشناسانه از متن است.یافتهها نشان میدهد که شخصیت محوری زن (جنس مؤنث) بانو، بهمثابه زنی مدرن، کمحرف و تحصیلکرده، واجد تمایلات و رگههای فرهیختگی و فمینیستی و در عین حال از طبقه بالای اجتماع، بازنمایی شده است. همچنین در این فیلم، ایدئولوژی مردسالارانه، مردان را فارغ از طبقه اجتماعی، خودخواه، خودرأی، مستبد، قدرتطلب، دارای نقشی حمایتکننده و در عین حال سلطهجویانه برای زنان، تصمیمگیرنده، نمایش میدهد.
اسری مهدی زاده مقدس؛ محمد اخگری؛ مجید شریف خدایی
چکیده
زبان کودک از گونههای اجتماعی زبان است و هویت مستقلی دارد. ارتباط نادرست کودک و بزرگسال، آن را دچار بحران میکند. در نمایش رادیویی، کنش شخصیتها بیشتر از نوع کلامی و دو جانبه است که در خلال این کنشهای متقابل، معنا خلق میشود. در این پژوهش ویژگیهای کنش شخصیت کودک و همچنین مشخصههای الگوی همکنشی صحیح بین این شخصیت و شخصیت بزرگسال ...
بیشتر
زبان کودک از گونههای اجتماعی زبان است و هویت مستقلی دارد. ارتباط نادرست کودک و بزرگسال، آن را دچار بحران میکند. در نمایش رادیویی، کنش شخصیتها بیشتر از نوع کلامی و دو جانبه است که در خلال این کنشهای متقابل، معنا خلق میشود. در این پژوهش ویژگیهای کنش شخصیت کودک و همچنین مشخصههای الگوی همکنشی صحیح بین این شخصیت و شخصیت بزرگسال در درام رادیویی تعیین میشود. بدین منظور، نمایش رادیویی شازده کوچولو بهصورت هدفمند انتخاب و به روش تحلیل محتوای کیفی با دو رویکرد استقرایی و قیاسی بررسیشده است. در رویکرد استقرایی، از تحلیل کنشهای کلامی شازده کوچولو در مواجهه با هر یک از شخصیتهای بزرگسال، 21 زیر مقوله استخراجشده است که در یک سطح انتزاعیتر در 4 مقوله اصلی (ویژگیهای زبانی، ویژگیهای بیانی، ویژگیهای شناختی، ویژگیهای رفتاری) انسجام یافتهاند. در رویکرد قیاسی، با توجه به چارچوب نظری تحقیق (نظریه کنش ارتباطی) پنج مقوله اصلی (مضمون گفتار، موضع گفتار، لحن گفتار، نیت ارتباطی شخصیت، شیوه مواجهه با ادعای شخصیت مقابل) از پیش تعیین و روابط متقابل موجود در نمایش با توجه به این مقولهها بررسی شده است. بر اساس نتایج پژوهش، شخصیت کودک در درام رادیویی باید تمام ظرفیتهای یک شخصیت دراماتیک را داشته اما کنشهای کلامی او نباید همپای بزرگسال باشد بلکه باید متناسب با ویژگیها و سطح تجربهزیسته[1]اش باشد. استفاده صحیح از کنش کلامی شخصیت کودک منجر به خلق دو نیروی برابر و متضاد در درام رادیویی میشود که از برآیند آنها معنا به درستی صادر میشود. شناخت حسی شخصیت کودک و شناخت عقلانی شخصیت بزرگسال، دوگانه موقعیت دیالوگ را فراهم میآورد
امیرحسن ندایی؛ رضا خانلری
چکیده
با ورود فناوری دیجیتال به سینما، جهانی شبیهسازیشده خلق شد تا آنچه را که وجود نداشت صورت ببخشد. سینمای دیجیتال تبارشناسی خاص خود را داراست؛ نظامی از وانمودهها که مخاطب آنها را باور میکند. پژوهش حاضر، این نظام وانمودهها را مورد بررسی قرار میدهد. سوال اصلی پژوهش آن است که فناوری دیجیتال چگونه جهانی از وانمودهها را ...
بیشتر
با ورود فناوری دیجیتال به سینما، جهانی شبیهسازیشده خلق شد تا آنچه را که وجود نداشت صورت ببخشد. سینمای دیجیتال تبارشناسی خاص خود را داراست؛ نظامی از وانمودهها که مخاطب آنها را باور میکند. پژوهش حاضر، این نظام وانمودهها را مورد بررسی قرار میدهد. سوال اصلی پژوهش آن است که فناوری دیجیتال چگونه جهانی از وانمودهها را خلق کرد که خود بهصورت نظامی از رمزگانهای بصری درآمدند؟ این رمزگانها گاه هیچ مرجعی در جهان واقعی ندارند (مانند فرشتهای با دو بال بلند) و گاه امکان تصویرسازی آنها در برابر دوربین وجود ندارد (مانند غرقشدن تایتانیک). نگارندگان این مقاله تلاش دارند تا با نگاهی به تاریخ شکلگیری سینمای دیجیتال، اهمیت و تأثیر این رویکرد نوین را در سینمای امروز از نظر ساختارهای زیباشناختی جلوههای ویژه مورد بررسی قرار دهند. به همین دلیل این مقاله، پژوهشی تحلیلی-توصیفی است که با نگاه به اسناد کتابخانهای و بررسی فیلمهای شاخص شکل گرفته است. فیلمها بهصورت تصادفی و بر اساس میزان تاثیرگذاری آنها در زمان پخش جهانیشان انتخاب شده است. نتیجه آنکه سینمای دیجیتال، نوعی نگاه زیباییشناسانه پدید میآورد که در آن وانمودهها بر نگاه مخاطب تسلط مییابند. بر این اساس میتوان گفت دنیای امروز را نوعی متافیزیک دیجیتال رقم میزند.